یک تصمیم خانوادگی
اولین فرزندم رو باردار بودم، خوشحال و مملو از انرژی. اشتیاقی زیاد، تا حدی که دلم میخواست تعداد بچههایمان خیلی بیشتر از یکی دوتا باشد. خالهام با شنیدن حرفم گفت که این تصمیم سادهای نیست. به نظر او هر بچه…..
اولین فرزندم رو باردار بودم، خوشحال و مملو از انرژی. اشتیاقی زیاد، تا حدی که دلم میخواست تعداد بچههایمان خیلی بیشتر از یکی دوتا باشد. خالهام با شنیدن حرفم گفت که این تصمیم سادهای نیست. به نظر او هر بچه…..
من از اون دسته آدمهایی هستم که اعتقاد دارم دختر و پسر تفاوتهاشون بیشتر در تربیت نمود پیدا میکنه، و تفاوتهای فیزیولوژیکی یک دختر و پسر خیلی ناچیزتر از اونی هست که به حساب بیاد. تجربهای که در دوبار بچهدار…..
از لحظهای که جواب آزمایش بارداری مثبت میشه، یک حس نگرانی از سلامت فرزند همیشه و در همه حال همراه پدر و مادر هست. در همه لحظهها سعی میکنی که اصول ایمنی و بهداشت رو تا جای ممکن رعایت کنی…..
یادم میاد اولین بار که بچه اولم رو میخواستم شیر بدم طبق تعاریف بقیه فکر میکردم وااای چه کار قشنگیه چه کار شیرین و لذت بخشیه ولی برای من اصلاً اینطوری نبود . درد بخیههای زایمان، اینگه نمیتونی حتی درست…..
پسرم خیلی زود به گریه میافته. وقتی چیزی برخلاف میلش باشه و نتونه تغییرش بده، وقتیکه بهش زور گفته میشه و … من و همسرم به خاطر این قضیه نگران بودیم و خیلی مشورت کردیم و از مشاور کمک گرفتیم و……..