نمی‌خوام حرفشو بزنم

طلاق برای هر کودکی، نوعی ضربه‌‌ی روانی است.

در زیر، برای والدین طلاق گرفته‌ و یا در حال طلاق، به چند نکته‌ی مهم برای سازگاری بهتر با کودک اشاره می‌کنیم:

• رابطه‌ی باز و آزاد با فرزندتان برقرار کنید و بگذارید سؤال‌هایش را طرح کند و به او دل بدهید تا احساساتش را به طرز مناسبی ابراز کند.

• هم پدر و هم مادر رابطه‌ی خود را با او حفظ کنند. هر دو به امور تحصیلی، اجتماعی، فوق‌ برنامه و عواطف او بپردازند.

برنامه‌ی مشخص و روزانه تنظیم کنید و والدین برای اجرای آن، کارهای جاری خود را کنار بگذارند.

• والدین با یکدیگر برخورد مثبت در پیش‌ بگیرند و از بدگویی و رفتار ناشایست نسبت به یکدیگر پرهیز کنند.

منتظر بروز احساسات احتمالی کودک به شرح زیر باشید:

غم و اندوه: ممکن است برای خانواده‌ی پیشین خود دلتنگ شود و بخواهد دوباره با آنها زندگی کند.

گوشه‌گیری: ممکن است گوشه‌گیری و کناره‌گیری کند تا از این راه احساسات خود را از دیگران پنهان سازد.

خشم: ممکن است به علت از هم پاشیدن خانواده از دست والدین خود عصبانی باشد.

سردرگمی: ممکن است نفهمد چه انتظاراتی باید داشته باشد و چه چیزهایی را باید بپذیرد و کدام احساسات و عواطفش درست است.

ترس: ممکن است بپرسد آیا همان‌گونه که آنها از هم جدا شدند، روزی مرا هم رها می‌کنند؟

-آیا همان‌گونه که از همدیگر خوش‌شان نمی‌آید، ممکن است مرا هم دوست‌ نداشته باشند؟

-آیا روزی من هم باید از این جهان بروم؟

-آیا ممکن است نتوانم یکی از والدینم را ببینم؟

-آیا باز هم به کلاس موسیقی یا کلاس زبان می‌روم؟

در عین حال، چه بسا کودک درک روشنی از این گونه احساسات خود نداشته‌ باشد. گاهی ممکن است حالتی از برگشت به دوران قبلی کودکی در او پیدا شود. مثلا ادرار یا مدفوع خود را کنترل نکند، با اسباب‌بازی‌های بچه‌های کوچک‌تر از خود بازی کند یا مانند بچه‌های کوچولو حرف بزند. گاهی هم به اضطراب، سکوت، غم و اندوه یا فراموشکاری دچار می‌شود. ممکن است افت تحصیلی پیدا کند و علاقه به ورزش و برخی کارها مثل بازی با دوستان را از دست بدهد. ممکن است خود را به بچگی بزند تا ببیند آیا به او توجه و محبت دارند یا نه.

به این قبیل واکنش‌های غیرکلامی کودک، به شکل فعال و فوری واکنش نشان بدهید. اگر گریه می‌کند، در آغوشش بگیرید و بگویید خیلی خوب است که وقتی غمگین هستی گریه کنی. اگر از شرکت در بازی‌هایی که دوست‌ داشته خودداری می‌کند، به آرامی ولی محکم بگویید "می‌دانم حال خوبی نداری، اما وقتی بازی کنی حتما حالت بهتر می‌شود، بهتر است همگی کارهایی را که دوست‌ داریم ادامه بدهیم."

اگر رنجیده‌خاطر است، با صدای ملایم بگویید: "شاید از چیزی ناراحت هستی، دوست‌ داری درباره‌اش حرف بزنیم؟ شاید بتوانم کمکت کنم." بگویید حرف‌زدن درباره‌ی مشکلات مفید است. این موضوع را بارها بگویید تا بداند "بر اثر مرور زمان" فراموشش نمی‌کنید. به ویژه در چند هفته‌ی اول، بارها و بارها با او به صورت انفرادی یا جمعی حرف بزنید تا متوجه طلاق بشود و بداند در هر حال دوستش دارید. و هم‌چنین بگویید:

  • حرف زدن درباره‌ی موضوعات ناخوشایند باعث نمی‌شود آن چیزها اتفاق نیفتند.
  • همیشه دوستش خواهید داشت و همیشه پدر یا مادرش هستید و طلاق، از این نظر، چیزی را عوض نمی‌کند.
  • طلاق مشکل بزرگ‌ترهاست و اگر در این خانواده پیش آمده، ارتباطی با او ندارد. (او مسئول این بحران نیست.)

کودک را در معرض مناقشات خود قرار ندهید. تلاش برای این‌که گفتگو و رفتار والدین صلح‌آمیز، محترمانه و دور از رقابت باشد، موجب می‌شود او سازگاری بهتری با شرایط پیدا کند. وجود برنامه‌ی مشخص و منظم در کودک احساس امنیت ایجاد می‌کند. مثلا می‌داند از چه روزی تا چه روزی کجا خواهد بود و این وضع باعث می‌شود بهتر بتوانید به کارهای مدرسه‌ی او و برنامه‌های خود بپردازید. خردسالان، به‌خصوص از چهار تا هشت‌سالگی، تفکری عینی دارند و از مفاهیمی از قبیل "یک – روز در میان" یا " یک هفته در میان" درک درستی ندارند. هر چه تغییرات ناشی از طلاق کمتر باشد، کودک بهتر می‌تواند سازگار شود.

قرارهای روشن و قابل پیش‌بینی نیز، همانند اشیاء و موقعیت‌های آشنا، اطمینان‌بخش هستند. به جای سرزنش، به دنبال پیداکردن راه حل برآیید و موارد مهم را تعیین کنید. ممکن است در شرایط نامساعدی بخواهد در مورد فکرهایش صحبت کند. در هر شرایطی به او گوش دهید و اگر وقت ندارید، بگویید می‌خواهید با او حرف بزنید، ولی در آن موقع وقت ندارید. سپس وقت تعیین کنید. او با این کار، این پیام را دریافت می‌کند که به او اهمیت می‌دهید و می‌فهمد هر وقت تمایل داشته باشد، می‌تواند با شما حرف بزند. به تدریج که فرزندان به سنین یازده، سیزده یا شانزده سالگی می‌رسند، نگرانی‌ها و همین طور سؤال‌هایشان در مورد طلاق تغییر می‌کند.