وقتی حرف از خاطرات بچهها میشود به نظرم زیباترین و شیرینترین اونها اولین بار دیدن دستهای کوچک و صورت قشنگشون هست. البته امیدوارم که این لحظات برای همه مادرها و پدرها شیرین باشد. به هرحال بعضی از کودکان دارای نقیصهای مادرزادی هستند و این عاملی میشود تا این لحظات خاص غمانگیز شوند. برای من هم دیدن چهره دختر کوچولوی قرمز رنگم (موهای دخترم قرمز است) بهترین تجربه دوران مادر شدنم بود. من درطی سالها با لحظهلحظه بزرگشدن، راهرفتن و حرفزدن او لذت بردم.
یکی از این خاطرات لذتبخش مربوط به روزی بود که دخترم منتظر اعلام نتایج قبولی مدرسه تیزهوشان بود. او برای قبولی مدتها درس خوانده و تلاش کرده بود. یک روز که من طبق معمول درحال دنبال کردن اخبار بودم، چشمم به اعلام اسامی قبول شدگان تیزهوشان افتاد. اما حدس میزدم دخترم ممکن است قبول نشده باشد و این خبر او را ناراحت میکند. پس به اتاق دیگری رفته و دنبال اسم او گشتم. وقتی اسم دخترم را بین قبول شدگان دیدم خیلی هیجانزده شدم. جیغ زدم و او را از سالن صدا کردم. جیغ من آنقدر بلند بود که بعد گذشت سه سال دخترم میگوید مامان صدای تو هنوز در گوشم میپیچد.
آن روز فهمیدم که دیدن و لمس کردن موفقیت بچهها حتی از موفقیت خودمان هم شیرینتر و لذتبخشتر است. به قول معروف واقعاً قند تو دل آدم آب میشه! انگار که تمام دنیا را به تو میدهند. در اون لحظه هیچ چیز دیگری نمیخواهی بجز در آغوش گرفتن فرزندت با تمام وجود. خداوند رو هزاران بار بلند بلند شکر میکنید. و بعد انرژی خودتون رو برای رسیدن فرزندتون به پلههای بلندتر ترقی بیشتر میکنید. امیدوارم که همه مامان و باباها این لحظات رو لمس کنند.
-
والدین عزیز، تجربیات و خاطرات خود با کودک عزیزتان را به آدرس [email protected] ارسال کنید.