یادم میاد اولین بار که بچه اولم رو میخواستم شیر بدم طبق تعاریف بقیه فکر میکردم وااای چه کار قشنگیه چه کار شیرین و لذت بخشیه ولی برای من اصلاً اینطوری نبود .
درد بخیههای زایمان، اینگه نمیتونی حتی درست بشینی، یه موجود کوچک که نمیدونی اصلا چطوری باید بغلش کنی که نیوفته یا دست و پاش جابجا نشه. زمان زیادی که باید خم باشی تا نوزاد کوچک بتونه کمی شیر بخوره. سوزش زخمی که از شیر خوردن نوزاد ایجاد میشه .
مواجه شدن با این همه مشکل در اول راه خیلی سخت بود وقتی فکر میکنی دیگه کارم تموم شد دیگه به دنیا اومد هورااا راحت شدم. بعد میبینی اصلا اونطوری نبود که فکر میکردی .
خلاصه اینکه هماهنگ شدن با زندگی تازه طول خواهد کشید برای بعضیها کمتر و بعضیها بیشتر. توی اون لحظات فکر میکنی حتما من مادر بدی هستم که اون احساس شیرینی رو که همه میگن درک نمیکنم .
ولی به نظرم سانسور کردن سختیهای این جریان باعث به وجود اومدن این حس میشه حس عذاب وجدان و کم بودن و خوب نبودن .
به نظرم همه مادرها به صداقت کامل اطرافیانشون احتیاج دارن.
-
والدین عزیز، تجربیات و خاطرات خود با کودک عزیزتان را به آدرس [email protected] ارسال کنید.