دختر مو قرمز من

وقتی حرف از خاطرات بچه‌ها می‌شود به نظرم زیباترین و شیرین‌ترین اون‌ها اولین بار دیدن دست‌های کوچک و صورت قشنگشون هست. البته امیدوارم که این لحظات برای همه مادرها و پدرها شیرین باشد. به هرحال بعضی از کودکان دارای نقیصه‌ای مادرزادی هستند و این عاملی می‌شود تا این لحظات خاص غم‌انگیز شوند. برای من هم دیدن چهره دختر کوچولوی قرمز رنگم (موهای دخترم قرمز است) بهترین تجربه دوران مادر شدنم بود. من درطی سال‌ها با لحظه‌لحظه بزرگ‌شدن، راه‌رفتن و حرف‌زدن او لذت بردم.

یکی از این خاطرات لذتبخش مربوط به روزی بود که دخترم منتظر اعلام نتایج قبولی مدرسه تیزهوشان بود. او برای قبولی مدت‌ها درس خوانده و تلاش کرده بود. یک روز که من طبق معمول درحال دنبال کردن اخبار بودم، چشمم به اعلام اسامی قبول شدگان تیزهوشان افتاد. اما حدس می‌زدم دخترم ممکن است قبول نشده باشد و این خبر او را ناراحت می‌کند. پس به اتاق دیگری رفته و دنبال اسم او گشتم. وقتی اسم دخترم را بین قبول شدگان دیدم خیلی هیجان‌زده شدم. جیغ زدم و او را از سالن صدا کردم. جیغ من آنقدر بلند بود که بعد گذشت سه سال دخترم می‌گوید مامان صدای تو هنوز در گوشم میپیچد.

آن روز فهمیدم که دیدن و لمس کردن موفقیت بچه‌ها حتی از موفقیت خودمان هم شیرین‌تر و لذت‌بخش‌تر است. به قول معروف واقعاً قند تو دل آدم آب میشه! انگار که تمام دنیا را به تو می‌دهند. در اون لحظه هیچ چیز دیگری نمی‌خواهی بجز در آغوش گرفتن فرزندت با تمام وجود. خداوند رو هزاران بار بلند بلند شکر می‌کنید. و بعد انرژی خودتون رو برای رسیدن فرزندتون به پله‌های بلندتر ترقی بیشتر می‌کنید. امیدوارم که همه مامان و باباها این لحظات رو لمس کنند.

یک ساعت ویژه

مردی دیر وقت خسته و عصبانی از سر کار به خانه برگشت. دم در پسر پنج ساله‌اش را دید که در انتظار او بود.

- پدر یک سوال از شما بپرسم؟

- بله حتما چه سوالی؟

- پدر شما برای هر ساعت کار چه‌قدر پول می‌گیرید؟

مرد با عصبانیت پاسخ داد: این به تو ارتباطی ندارد. چرا چنین سوالی می‌کنی؟

- فقط می‌خواهم بدانم. بگویید برای هر ساعت کار چه‌قدر پول می‌گیرید؟

- اگر باید بدانی می‌گویم: ۲۰ دلار.

پسرک آه کشید بعد به پدرش نگاه کرد و گفت: می‌شود لطفا ۱۰ دلار به من قرض بدهید.

مرد بیشتر عصبانی شد و گفت: اگر دلیلت برای پرسیدن این سوال فقط این بود که پولی برای خرید اسباب‌بازی از من بگیری سریع به اتاقت برو و فکر کن که چرا این‌قدر خودخواه هستی.

بعد از یک ساعت مرد کمی آرام‌تر شد به سمت اتاق پسر رفت. در را باز کرد:

- خواب هستی پسرم؟

- نه پدر بیدارم.

- من فکر کردم که با تو خشن رفتار کردم. امروز کارم سخت و طولانی بود بیا این ۱۰ دلاری که خواسته بودی.

پسرکوچولو نشست. خندید و فریاد زد: متشکرم پدر. بعد دستش را زیر بالشش برد و از زیر آن چند اسکناس در آورد.

مرد وقتی دید پسر کوچولو خودش هم پول داشته دوباره عصبانی شد و غرولندکنان گفت: "با اینکه خودت پول داشتی چرا دوباره تقاضای پول کردی؟"

پسر کوچولو پاسخ داد: "برای این که پولم کافی نبود ولی الان هست. حالا ۲۰ دلار دارم. آیا می‌توانم ۱ ساعت از کار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟ چون دوست دارم با شما شام بخورم..."

مشارکت

کار کودک بازی‌کردن است. در حقیقت، کودکان بسیاری از مهارت‌ها و مفاهیم را در بازی‌ها و با بازی یاد می‌گیرند. مثلاً از طریق بازی، مشارکت، توجه، اطاعت از قوانین و هماهنگی در حرکات را می‌آموزند. مشارکت و همکاری عوامل کلیدی برای رسیدن به وحدت در خانواده و اجتماع است. ما غالباً از عدم همکاری در خانواده، مدرسه و به‌طور‌کل در جامعه شکایت می‌کنیم که علت آن بسیار ساده است: شاید هیچ وقت به مردم آموزش داده نشده که چگونه همکاری کنند.

برای این که بتوانیم در کارها با دیگران مشارکت داشته باشیم:

اول باید هدف مشترکی داشته باشیم و کلیه‌ی افراد ذی‌نفع باید یک هدف را جستجو کنند. مثلاً برگزاری یک جشن در مهد کودک یا مدرسه یا برگزاری یک کنسرت گروهی. هر چند که داشتن یک هدف مشترک به خودی خود موجب حصول موفقیت نمی‌شود ولی لازم است هر فردی از این موضوع حمایت کند تا هدف به تمامی تحقق یابد.

دوم این که هر فردی باید درک کند که حمایت و پشتیبانی او برای وصول به هدف بسیار لازم و ضروری است. زیرا اگر هر یک از افراد به نوبه‌ی خود مشارکت نکنند، شاید تحقق هدف غیرممکن گردد.

سوم این‌ که تنها داشتن هدف و همکاری کافی نیست، بلکه لازم است مشارکت هر فرد با مشارکت سایر افراد هماهنگ باشد. گاهی اوقات درک ضرورت هماهنگی در انجام امور گروهی برای ما مشکل است. احتمالاً همه‌ی ما تجربه‌ی حضور در یک جمع یا شرکت در یک پروژه‌ی گروهی را داشته‌ایم و ملاحظه کرده‌ایم که اگر بعضی از افراد در جمع حاضر نشوند و یا با تأخیر زیاد حاضر شوند، بقیه‌ی افرادی که به موقع آماده‌اند خسته و ناامید می‌شوند و حتی شاید از ادامه‌ی کار با گروه صرف‌نظر و جمع را ترک کنند و بدین‌ترتیب روحیه‌ی گروه تضعیف می‌شود و زحمات به هدر می‌رود.

بازی‌های مشارکتی نگرش‌های لازم برای همکاری را در کودکان توسعه می‌دهد.

در این گونه بازی‌ها، بچه‌ها با تفاوت‌ها و شباهت‌های یکدیگر آشنا می‌شوند و کم‌کم این تفاوت‌ها را می‌پذیرند.

به‌طورکلی انسان در فعالیت‌های مشارکتی و در تعامل با دیگران است که رشد می‌کند و توانمند می‌شود. در تعامل نوعی زیبایی هست که در کار انفرادی نیست.  مشارکت اعتماد، دوستی و محبت به وجود می‌آورد.