هفت آرزو هفت وصیت

یک

تبدیل کار تربیتی به عشق، در فضای محبت‌آمیز و احترام. فضایی که کودکان با عشق بزرگ شوند، رشد کنند، توانایی‌هایشان شکوفا شود و بیش از هر چیز احساس امنیت کنند.

دو

حذف رقابت به هر شکل از محیط تربیتی. رقابت ویرانگر است. معنا و مفهوم هر کار را دگرگون و تخریب می‌کند. برتر، بهتر، ترها و ترین‌ها وجود خارجی ندارند. فریب رقابت را نباید خورد.

سه

جایگزین کردن مشارکت در همه‌ی کارها و در همه‌ی سطوح. در خانواده، در مهد کودک، در جامعه‌ی کوچک، در جامعه‌ی بزرگ. لذت کار دسته‌جمعی سازنده است. توان و اعتماد، دوستی و محبت به وجود می‌آورد.

چهار

پرهیز از هر گونه داوری درباره‌ی کودکانِ در حال رشد. ضعف و پیشرفت، خوب و متوسط برای کودکان مفهومی ندارد. برای آن‌ها پرونده نسازیم. در تعامل مداوم، امکانات رشد را فراهم کنیم.

پنج

پرهیز از دام‌های تکنولوژی و تبلیغات. فناوری تجارتی سودآور شده و دامی تازه برای مصرف‌گرایی از راه تبلیغات است. گاه احساس آقایی تکنولوژی بر انسان را داریم. انسانی که هوش، ذکاوت، اندیشه و توانایی‌های خود را در اختیار هدف‌های مجازی می‌گذارد.

شش

پرهیز از گذاشتن بار سنگین بر دوش کودکان. کار ما ایجاد فرصت‌ها و آزاد گذاشتن کودکان است. پیش‌افتادن و عقب‌ ماندنی مطرح نیست. آموزش زبان و فناوری‌های الکترونیکی دیر نمی‌شود. یاد گرفتن چند عبارت یا زدن چند دکمه آموزش نیست، نوعی فشار بیهوده و گاه گمراه‌کننده است.

هفت

رفتن به سوی طبیعت و باز هم طبیعت. طبیعت با انسان صادق است. هر لحظه‌ی آن اکتشافی است نو. در طبیعت با دنیای خلقت، تنوع بی‌پایان و شگفتی‌های باورنکردنی آن روبه‌رو هستیم. شناختن طبیعت و حفظ آن، شوق‌انگیز بلکه لازم و حیاتی است.

توران میرهادی

روحش شاد و یادش گرامی

رقابت

رقابت در لغت به معنی پیشی‌گرفتن از دیگری است. کوششی است برای جلو افتادن از دیگری و رسیدن به هدفی که مورد نظر هر دو طرف است. شاید رقابت برای مدت کوتاهی به پیشرفت منجر شود، اما چنین پیشرفتی همیشگی نخواهد بود و در طولانی‌مدت تأثیرات و عوارض جبران‌ناپذیری روی فرد و جامعه خواهد داشت. وقتی انسان در میدان رقابت قرار می‌گیرد، تلاش می‌کند تا از دیگران پیشی بگیرد و خود برنده‌ی میدان شود. سود و منفعت خود را در نظر می‌گیرد و به منافع خود نظر دارد. وقتی برنده‌ی میدان می‌شود، ابتدا احساس شادی و نشاط دارد و برای همین همواره سعی می‌کند برنده باقی بماند. اما به‌مرور احساسی که در او پررنگ‌تر می‌شود احساس ترس از عقب‌افتادن است. او همواره در تلاش و تکاپوی حفظ جایگاه برنده است و شاید حتی به مرور از هدف اصلی و ارزش آن نیز دور شود. مثلاً در ورزش، هدف اصلی سلامتی است، اما ورزش با رقابت باعث می‌شود نه تنها از سلامتی فاصله بگیریم بلکه در موارد بسیار شاهد بیماری و حتی مرگ افراد هستیم.

مسئله‌ی بعد مسئله‌ی مقایسه است. انسان‌ها در میدان رقابت مورد مقایسه قرار می‌گیرند و بدین‌ترتیب اصل تفاوت‌های فردی زیر سؤال می‌رود. همه‌ی انسان‌ها منحصربه‌فردند. هر کس ویژگی‌ها و توانایی‌های خاص خود را دارد. هر انسانی بهتر است با گذشته‌ی خودش مقایسه شود. به‌این‌ترتیب هر فرد تلاش می‌کند هر روز خود را بهتر از دیروز کند. با این روش او رشد می‌کند و به یادگیری می‌رسد و این گونه است که انسان‌های رشد یافته وقتی در کنار هم قرار گیرند، با توجه به شناختی که هر یک از آن‌ها از خود دارد، سبب پیشرفت جامعه‌ای مثل خانواده، مدرسه، باشگاه و یا هر گونه سازمانی می‌شوند.

به طور کلی در هر گروه یا جامعه‌ای که قدرت، حاکمیت، اختیار و نفوذ، پیروزی، مالکیت، قانون، شجاعت و نیرو بیش‌ترین ارزش و اعتبار را داشته باشد، رقابت و منازعه شکل می‌گیرد و پیروزی و شکست بیان می‌شود و برنده‌ها امتیاز می‌گیرند. اما اگر گروه و جامعه‌ای ارزش‌های خود را بر مبنای پرورش، زندگی‌بخشیدن، عشق، حساسیت، طبیعی‌بودن، خلاقیت، کارکردن با طبیعت و حمایت از دیگران قرار دهد، مشارکت و تعاون شکل می‌گیرد. به‌جای برنده و بازنده، بهبود شرایط برای همه، میزانی است برای سنجیدن پیروزی و موفقیت. چنین جامعه‌ای با عالَم طبیعت هماهنگ است. مشارکت و تصمیم‌گیری بر مبنای مشورت در این سیستم انجام می‌شود.

در رقابت، چون مسئله‌ی برد و باخت در بین است، عده‌ای بازنده می‌شوند و از میدان کنار می‌روند. عده‌ای که قوی‌تر هستند باقی می‌مانند. بازنده‌ها روحیه‌ی خود را از دست می‌دهند و به گوشه‌ای پناه می‌برند. اما برنده‌ها مورد توجه و تشویق قرار می‌گیرند. به این ترتیب دودستگی شکل می‌گیرد، تعادل به هم می‌خورد و اصل مهمِ اتحاد آسیب می‌بیند. زمانی که اتحاد جامعه و یا گروهی از بین برود، آن جامعه به سمت ویرانی و فروپاشی گام بر می‌دارد. به‌طور کل برتری و بهتر‌بودن همواره با تخریب و نابودی همراه است.

به گفته‌ی زنده‌یاد خانم توران میرهادی "رقابت ویرانگر است. معنا و مفهوم هر کار را دگرگون و تخریب می‌کند. برتر، بهتر، ترها و ترین‌ها وجود خارجی ندارند. فریب رقابت را نباید خورد."

پس باید همان‌طور که اعضای مختلف بدن با همکاری یکدیگر به طور شایسته به حیات خود ادامه می‌دهند، ما نیز با معاضدت و معاونت، که از عوامل حیات‌بخش جامعه محسوب می‌شود، در حیات جامعه‌ی خویش سهم داشته باشیم. چرا که در عالم، جمیع کائنات در نهایتِ ارتباط‌اند و از این ارتباط تعاون بوجود می‌آید و این سببِ بقا و حیات‌ است و اگر تعاون و تعاضد را دقیقه‌ای از حقیقت اشیاء برداریم، تمامی کائنات وموجودات از بین می‌روند.

و والاترین و برترین این تعاون بین نوع انسان است.

مشارکت

کار کودک بازی‌کردن است. در حقیقت، کودکان بسیاری از مهارت‌ها و مفاهیم را در بازی‌ها و با بازی یاد می‌گیرند. مثلاً از طریق بازی، مشارکت، توجه، اطاعت از قوانین و هماهنگی در حرکات را می‌آموزند. مشارکت و همکاری عوامل کلیدی برای رسیدن به وحدت در خانواده و اجتماع است. ما غالباً از عدم همکاری در خانواده، مدرسه و به‌طور‌کل در جامعه شکایت می‌کنیم که علت آن بسیار ساده است: شاید هیچ وقت به مردم آموزش داده نشده که چگونه همکاری کنند.

برای این که بتوانیم در کارها با دیگران مشارکت داشته باشیم:

اول باید هدف مشترکی داشته باشیم و کلیه‌ی افراد ذی‌نفع باید یک هدف را جستجو کنند. مثلاً برگزاری یک جشن در مهد کودک یا مدرسه یا برگزاری یک کنسرت گروهی. هر چند که داشتن یک هدف مشترک به خودی خود موجب حصول موفقیت نمی‌شود ولی لازم است هر فردی از این موضوع حمایت کند تا هدف به تمامی تحقق یابد.

دوم این که هر فردی باید درک کند که حمایت و پشتیبانی او برای وصول به هدف بسیار لازم و ضروری است. زیرا اگر هر یک از افراد به نوبه‌ی خود مشارکت نکنند، شاید تحقق هدف غیرممکن گردد.

سوم این‌ که تنها داشتن هدف و همکاری کافی نیست، بلکه لازم است مشارکت هر فرد با مشارکت سایر افراد هماهنگ باشد. گاهی اوقات درک ضرورت هماهنگی در انجام امور گروهی برای ما مشکل است. احتمالاً همه‌ی ما تجربه‌ی حضور در یک جمع یا شرکت در یک پروژه‌ی گروهی را داشته‌ایم و ملاحظه کرده‌ایم که اگر بعضی از افراد در جمع حاضر نشوند و یا با تأخیر زیاد حاضر شوند، بقیه‌ی افرادی که به موقع آماده‌اند خسته و ناامید می‌شوند و حتی شاید از ادامه‌ی کار با گروه صرف‌نظر و جمع را ترک کنند و بدین‌ترتیب روحیه‌ی گروه تضعیف می‌شود و زحمات به هدر می‌رود.

بازی‌های مشارکتی نگرش‌های لازم برای همکاری را در کودکان توسعه می‌دهد.

در این گونه بازی‌ها، بچه‌ها با تفاوت‌ها و شباهت‌های یکدیگر آشنا می‌شوند و کم‌کم این تفاوت‌ها را می‌پذیرند.

به‌طورکلی انسان در فعالیت‌های مشارکتی و در تعامل با دیگران است که رشد می‌کند و توانمند می‌شود. در تعامل نوعی زیبایی هست که در کار انفرادی نیست.  مشارکت اعتماد، دوستی و محبت به وجود می‌آورد.