وقتی کودکان خطا می‌کنند

دلائل متعددی برای بدرفتاری کودکان وجود دارد. مثلاً ناراحتی‌های جسمانی از جمله خستگی، گرسنگی، گرما و سرما، حس کردن ناراحتی و نگرانی ما و... در کل هرگاه کودکان احساسی ناخوشایند داشته باشند رفتاری ناخوشایند از خود بروز می‌دهند. هنگامی که والدین به عنوان مربی این رفتارهای منفی کودک را متوقف می‌کنند، همان‌قدر در حق او محبت می‌کنند که وقتی تلاش و کوشش او را تحسین می‌کنند. زیرا بدین‌ترتیب کمک می‌کنیم که آن‌ها از احساس ناخوشایندشان عبور کنند و در آن احساس نمانند.

والدین در نقش مشاور به کودک اجازه نمی‌دهند در آزردن خود و دیگران بیش از حد پیش برود و بدین طریق امنیت لازم را برایشان تامین می‌کنند. مثلاً پدری متوجه می‌شود که پسر چهارساله‌اش اخیراً هنگام بازی با سایر بچه‌ها عصبانی می‌شود، تا حدی که در هر لحظه احتمال شروع سنگ‌پرانی وجود دارد. در این‌جا پدر می‌تواند انتخاب کند که نصیحت کند و بگوید: «پژمان، آروم باش، و الا مجبوری بازی رو ترک کنی.» و یا به امید این‌که اوضاع خودبه‌خود خوب می‌شود قضیه را نادیده بگیرد و یا در جهت ممانعت وارد عمل شود و در عین حال یک فضیلت مانند ملایمت، احترام، مهربانی را به او تعلیم دهد. مثلاً کودک را روی زانوی خود بنشاند و به آرامی از او بپرسد: «پژمان، فکر می‌کنی می‌تونی این‌جا با دوستی و مهربونی بازی کنی یا لازمه برای مدتی خودت تنهایی بازی کنی؟»

بدین‌ترتیب ما می توانیم رفتارهای اشتباه و خطاهای کودکان را همزمان با به‌کارگیری نام فضائل اصلاح کنیم.

در کنار این مسائل یادمان باشد که برخی خطاهای کودکان به خاطر شیطنت و یا کنجکاوی‌های کودکانه است. در هر حال، خطا بخشی از جریان آموزش و رشد است. همانطور که راه رفتن و حرف زدن کودک بدون خطا و اشتباه نیست، سایر مهارت‌های او نیز بدون خطا و اشتباه پیش نمی‌رود. بپذیریم که خطا و اشتباه جزئی از فراگیری اوست.