وقتی کودک کار وحشتناکی انجام می‌دهد

به‌عنوان یک پدر یا مادر، شاید مشکل‌ترین زمان برای "انجام دادن کار درست" وقتی باشد که کودکانمان با ارتکاب چیزی که در نظر ما واقعاً هولناک و یا غیرقابل‌قبول است (مثل دزدی، خراب کردن اشیاء، دروغ گفتن، ترساندن و یا آزردن سایر بچه‌ها) ما را دچار شگفتی و هراس می‌کنند. تقریباً تمام بچه‌ها، بدون لحاظ اینکه چه مقدار محبت و هدایت نثارشان می‌شود، چنین اعمالی را مرتکب می‌شوند. کلید برخورد با چنین موقعیت‌هایی این است که بیش‌ازحد معقول دچار حیرت و هراس نشویم. مراحل متوالی زیر کمک می‌کند تا بدون شرمنده کردن کودکان و یا افزودن به صدمه و آزردگی آن‌ها، وجدانشان را درگیر مسئله کنیم:

رفتار را متوقف سازید.

صریح و روشن حرف بزنید.

مختصر و کوتاه علت خطا بودن رفتار را توضیح دهید.

بلافاصله پیامد یا تنبیه مناسب را اعمال کنید.

چنین موقعیت‌هایی زمان مناسبی است برای هدایت صریح و متین. برای مثال با قاطعانه‌ترین لحن خود (هر چه آرام‌تر بهتر) بگویید: "توی این خونه خشونت ممنوعه. اذیت کردن مردم قابل‌قبول نیست. کار تو ظالمانه بود. آزاده زخمی شد (مختصراً علت خطا). حالا برو توی اتاقت، بعد من میام اونجا و تنبیهت رو بهت می‌گم. این کارت منو کاملاً مأیوس کرد." (پیامد یا تنبیه)

این موقعیت‌ها زمان مناسبی برای تحلیل علت عمل کردن طفل نیست و همچنین زمان آن نیست که کودک تنبیه بدنی شود.

توجیه‌پذیر نیست که کودکی را شرمسار کنیم و یا به او برچسب و اتهام خرابکاری بزنیم. عمل را از عامل جداسازیم، یعنی کار را از وجود کودک جدا کنیم. کار او پسندیده نبود، اما وجودش همیشه دوست‌داشتنی است. ناراحتی و سخت‌گیری ما متوجهِ کارِ کودک است، نه خودش.

کاربرد صحیح خطا و احساس گناه این است که به کودکان اجازه داده شود اشتباه خود را جبران کنند و این خیلی مهم است. باید این امکان فراهم شود که درکشان را از علت تنبیه شدنشان و نیز از علت خطا بودن عملشان بیان کنند و سپس با یک احساس خوب و کلامی تشویق‌آمیز، کار و فعالیتشان را از سر بگیرند.

وقتی کودکان خطا می‌کنند

دلائل متعددی برای بدرفتاری کودکان وجود دارد. مثلاً ناراحتی‌های جسمانی از جمله خستگی، گرسنگی، گرما و سرما، حس کردن ناراحتی و نگرانی ما و... در کل هرگاه کودکان احساسی ناخوشایند داشته باشند رفتاری ناخوشایند از خود بروز می‌دهند. هنگامی که والدین به عنوان مربی این رفتارهای منفی کودک را متوقف می‌کنند، همان‌قدر در حق او محبت می‌کنند که وقتی تلاش و کوشش او را تحسین می‌کنند. زیرا بدین‌ترتیب کمک می‌کنیم که آن‌ها از احساس ناخوشایندشان عبور کنند و در آن احساس نمانند.

والدین در نقش مشاور به کودک اجازه نمی‌دهند در آزردن خود و دیگران بیش از حد پیش برود و بدین طریق امنیت لازم را برایشان تامین می‌کنند. مثلاً پدری متوجه می‌شود که پسر چهارساله‌اش اخیراً هنگام بازی با سایر بچه‌ها عصبانی می‌شود، تا حدی که در هر لحظه احتمال شروع سنگ‌پرانی وجود دارد. در این‌جا پدر می‌تواند انتخاب کند که نصیحت کند و بگوید: «پژمان، آروم باش، و الا مجبوری بازی رو ترک کنی.» و یا به امید این‌که اوضاع خودبه‌خود خوب می‌شود قضیه را نادیده بگیرد و یا در جهت ممانعت وارد عمل شود و در عین حال یک فضیلت مانند ملایمت، احترام، مهربانی را به او تعلیم دهد. مثلاً کودک را روی زانوی خود بنشاند و به آرامی از او بپرسد: «پژمان، فکر می‌کنی می‌تونی این‌جا با دوستی و مهربونی بازی کنی یا لازمه برای مدتی خودت تنهایی بازی کنی؟»

بدین‌ترتیب ما می توانیم رفتارهای اشتباه و خطاهای کودکان را همزمان با به‌کارگیری نام فضائل اصلاح کنیم.

در کنار این مسائل یادمان باشد که برخی خطاهای کودکان به خاطر شیطنت و یا کنجکاوی‌های کودکانه است. در هر حال، خطا بخشی از جریان آموزش و رشد است. همانطور که راه رفتن و حرف زدن کودک بدون خطا و اشتباه نیست، سایر مهارت‌های او نیز بدون خطا و اشتباه پیش نمی‌رود. بپذیریم که خطا و اشتباه جزئی از فراگیری اوست.