صورتی یا آبی، مساله این نیست!

چند ماهی بود که دخترمان را باردار بودم. ورود به دنیای والدین به‌خودی‌خود مملو از هیجان و نادانسته‌ها بود. اما با مشخص شدن جنسیت فرزندمان وارد فاز جدیدی از تفکرات و ایده‌هایی شدم که بعضاً چالش‌برانگیز بودند.

در یکی از روزهای بارداری وارد فروشگاهی شدیم تا تخت و کمد نوزاد را انتخاب کنیم. در فروشگاه قدم می‌زدم و به این فکر می‌کردم که کدام کمد مناسب است. رؤیاپردازی می‌کردم که لباس‌های کوچک و لطیف دخترک را داخل کشوها قرار می‌دهم. که فروشنده عزیز با یک سؤال مرا به واقعیت پرت کرد!

فکر می‌کنید اولین سؤال فروشنده چه بود؟! منتظر دختر هستید یا پسر؟ ما هم که چندان به این جریان اهمیت نمی‌دادیم گفتیم دختر ولی مگر فرقی هم می‌کند؟ جواب فروشنده جالب بود. گفت آخه معمولاً برای دخترها تخت خواب صورتی و قرمز می‌برند و برای پسرها آبی!

خدای من، یعنی رنگ هم جنسیت دارد؟ ماجرا به اینجا ختم نشد. آن سال‌ها به هر مغازه سیسمونی که وارد می‌شدم مجموعه جنس‌ها را می‌شد در دو رنگ کلی خلاصه کرد. آبی و صورتی! حتی کار به‌جایی رسیده بود که برای اسباب‌بازی‌ها هم سراغ می‌گیرند که دختر یا پسر؟!

اما واقعاً مسئله این بود؟ رنگ لباس، انتخاب وسیله‌ای برای بازی و رشد فکری فرزند من به جنسیت او مربوط است؟ این روزها که وارد مغازه‌های لباس کودک می‌شوم بازار را متفاوت‌تر می‌بینم. و با دیدن اتاق کودکان تازه به دنیا آمده گاهی لبخند می‌زنم که به‌به بالاخره از رنگ کلیشه‌ای صورتی و آبی گذشتیم. اما هنوز راه طولانی و پر چالشی پیش روی ما والدین است تا فرزندانمان را ورای جنسیتشان تربیت کنیم.

بازی‌های کامپیوتری

کودکان زیر شش سال مشتاقانه در حال کسب توانایی و هماهنگی ذهنی برای انجام بازی‌های کامپیوتری پیچیده هستند. آنها دوست‌ دارند از بزرگتر‌ها و دوستان خود تقلید کنند. اما بسیاری از بازی‌های کامپیوتری بالقوه اعتیاد‌آور هستند. محققان معتقدند انجام این بازیها سبب ترشح دوپامین در مغز می‌شود و فعال‌شدن این ماده شیمیایی است که باعث میشود کودکان خواستار دوباره و دوباره بازی‌کردن با آنها باشند. در نتیجه فعالیت فیزیکی کودکان کاهش می‌یابد و خطر ابتلا به چاقی افزایش می‌یابد.

پیشنهاداتی برای ایجاد عادات مثبت در استفاده از بازی‌های کامپیوتری:

• تا زمانی که امکان دارد خرید بازی‌ها را به تعویق بیاندازید.

• کنترل کنید کودکتان با کدام بازی و چه مدت بازی می‌کند. بازی‌های کامپیوتری می‌بایستی مکملی برای بازی در داخل و خارج از خانه باشد نه جایگزینی برای آن.

• برای انجام فعالیت‌های جسمانی و ورزش کودکان برنامه‌ریزی مشخصی داشته باشید.
• اجازه ندهید در مدت‌زمانی که بازی می‌کنند از اسنک یا میان وعده استفاده کنند.
• بازی‌ها را بر اساس گروه سنی کودکان انتخاب کنید.
• برای فعالیت‌های اجتماعی، بازی‌های گروهی، ملاقات دوستان، آشپزی و... زمان‌بندی کنید.
• می‌توانید در ارتباط با کارهای خانه به او مسئولیت بدهید.

هفت آرزو هفت وصیت

یک

تبدیل کار تربیتی به عشق، در فضای محبت‌آمیز و احترام. فضایی که کودکان با عشق بزرگ شوند، رشد کنند، توانایی‌هایشان شکوفا شود و بیش از هر چیز احساس امنیت کنند.

دو

حذف رقابت به هر شکل از محیط تربیتی. رقابت ویرانگر است. معنا و مفهوم هر کار را دگرگون و تخریب می‌کند. برتر، بهتر، ترها و ترین‌ها وجود خارجی ندارند. فریب رقابت را نباید خورد.

سه

جایگزین کردن مشارکت در همه‌ی کارها و در همه‌ی سطوح. در خانواده، در مهد کودک، در جامعه‌ی کوچک، در جامعه‌ی بزرگ. لذت کار دسته‌جمعی سازنده است. توان و اعتماد، دوستی و محبت به وجود می‌آورد.

چهار

پرهیز از هر گونه داوری درباره‌ی کودکانِ در حال رشد. ضعف و پیشرفت، خوب و متوسط برای کودکان مفهومی ندارد. برای آن‌ها پرونده نسازیم. در تعامل مداوم، امکانات رشد را فراهم کنیم.

پنج

پرهیز از دام‌های تکنولوژی و تبلیغات. فناوری تجارتی سودآور شده و دامی تازه برای مصرف‌گرایی از راه تبلیغات است. گاه احساس آقایی تکنولوژی بر انسان را داریم. انسانی که هوش، ذکاوت، اندیشه و توانایی‌های خود را در اختیار هدف‌های مجازی می‌گذارد.

شش

پرهیز از گذاشتن بار سنگین بر دوش کودکان. کار ما ایجاد فرصت‌ها و آزاد گذاشتن کودکان است. پیش‌افتادن و عقب‌ ماندنی مطرح نیست. آموزش زبان و فناوری‌های الکترونیکی دیر نمی‌شود. یاد گرفتن چند عبارت یا زدن چند دکمه آموزش نیست، نوعی فشار بیهوده و گاه گمراه‌کننده است.

هفت

رفتن به سوی طبیعت و باز هم طبیعت. طبیعت با انسان صادق است. هر لحظه‌ی آن اکتشافی است نو. در طبیعت با دنیای خلقت، تنوع بی‌پایان و شگفتی‌های باورنکردنی آن روبه‌رو هستیم. شناختن طبیعت و حفظ آن، شوق‌انگیز بلکه لازم و حیاتی است.

توران میرهادی

روحش شاد و یادش گرامی

چگونه به کودکان در تصمیم‌گیری کمک کنیم؟

زمانی که کودکان با مسئله یا کاری معنادار درگیر می‌شوند، نصیحت‌کردن و یا از مخمصه رهانیدن آنها جداً و واقعاً برایشان تحقیرآمیز است و شاید به منزله‌ی آسیب رساندن به اصالت روح آنان.

بسیار قدرتمند و موثرتر این است که به‌طور متمرکز و احترام‌آمیز به صحبت‌های آنان گوش دهیم و این‌گونه وارد فضای احساسات و نگرانی‌های کودکان شویم و فقط هنگامی که ظرف وجودشان خالی شد، با مطرح کردن تعدادی سؤالات روشنی‌بخش آنها را به سمت نتیجه‌گیری‌های شخصی هدایت کنیم. به‌این‌ترتیب به آن‌ها کمک می‌کنیم که درک درستی درباره‌ی آنچه به نظرشان صحیح می‌آید، برسند.

والدین هرقدر "نصایح درخشان‌تری" ارائه دهند، کودکان خاموش‌تر و راکدتر می‌شوند، خصوصاً در سنین بلوغ که بسیار آسیب‌پذیرند.

مثال:

دختر ۱۴ ساله نزد پدرش رفت و گفت: "بابا، من نمی‌دونم چه‌کار کنم. وقتی در کنار دوستانم هستم خیلی کم‌رو و خجالتی هستم. چه کار باید بکنم؟" به جای تصدیق و تأیید این که چقدر این حالت دردناک است، پدر برای لحظه‌ای فکر کرد و گفت: "خوب این قدر کم‌رو نباش!" نوجوان، در حالی‌که احساس شرمندگی و نومیدی می‌کرد، برگشت و بدون این‌که معنی کارش را بفهمد، تصمیم گرفت دیگر هرگز مشکلاتش را با پدر مطرح نکند.

اما برای رسیدن به هدف بهتر است این گونه عمل کنیم:

  • گوش سپردن عمیق و اندیشمندانه همراه با رعایت احترام
  • تصدیق احساسات و تجربیات آنان
  • با ظرافت و آرامی و با طرح پرسش‌هایی باز و انگیزنده، آنان را در رسیدن به درکی واضح و شفاف از خودشان هدایت کنیم.

بسیار ضروری است که سؤالاتی را طرح کنیم که جواب آن‌ها برای ما مشخص نباشد. اگر مشتاق این باشیم که کودک پاسخی از پیش تعیین شده ارائه دهد، نمی‌توانیم با موفقیت این کار را انجام دهیم. اجرای این روش نیازمند اعتماد و ترک عادات گذشته است. هنگامی که با به کارگیری این روش مشاهده کردیم که کودک‌مان خود به ارائه‌ی راه حل‌های خلاق نائل شده، بسیار شادمان می‌شویم و دوست داریم که باز هم آن را امتحان کنیم.

بدین ترتیب کودک حمایت می‌شود تا معلم خود باشد.

زمان لازم برای اجرای این نقش وقتی است که برای کودک مشکلی بغرنج پیش می‌آید در مورد این‌که در موقعیتی معین چه اقدامی صحیح و درست است. یعنی وقتی‌که کودک خودش نیاز به یک تصمیم‌گیری اخلاقی را درک می‌کند.

البته این امری طبیعی است که در مقابل مسائل و مشکلات بخواهیم از کودکان خود حمایت کنیم، اما آنچه آنان نیاز دارند فرصتی است که قابلیت‌های روحی و مهارت‌های خود را توسعه دهند تا بتوانند بر مشکلاتی که جریان زندگی ناگزیر به وجود خواهد آورد فائق آیند.

قرار نیست هر مشکلی خیلی سریع حل و فصل شود. ممکن است کودک احتیاج داشته باشد که بعد از صحبت با ما مدتی فکر کند. شاید مایل باشیم زمانی را جداگانه یا با هم به دعا و تفکر بپردازیم، و یا درباره‌ی آن مطالعه کنیم. یک راه بسیار عالی برای پی بردن به ضمیر کودک این است که بعد از تأمل و تفکر از او بپرسیم به چه نتیجه‌ای رسیده است.

شروع به این کار از اوان زندگی کودکان، امتیاز فوق‌العاده‌ای است برای آنان در مسیر تحقق رشد روحی و اعتمادبه‌نفس.

وقتی کودکان خطا می‌کنند

دلائل متعددی برای بدرفتاری کودکان وجود دارد. مثلاً ناراحتی‌های جسمانی از جمله خستگی، گرسنگی، گرما و سرما، حس کردن ناراحتی و نگرانی ما و... در کل هرگاه کودکان احساسی ناخوشایند داشته باشند رفتاری ناخوشایند از خود بروز می‌دهند. هنگامی که والدین به عنوان مربی این رفتارهای منفی کودک را متوقف می‌کنند، همان‌قدر در حق او محبت می‌کنند که وقتی تلاش و کوشش او را تحسین می‌کنند. زیرا بدین‌ترتیب کمک می‌کنیم که آن‌ها از احساس ناخوشایندشان عبور کنند و در آن احساس نمانند.

والدین در نقش مشاور به کودک اجازه نمی‌دهند در آزردن خود و دیگران بیش از حد پیش برود و بدین طریق امنیت لازم را برایشان تامین می‌کنند. مثلاً پدری متوجه می‌شود که پسر چهارساله‌اش اخیراً هنگام بازی با سایر بچه‌ها عصبانی می‌شود، تا حدی که در هر لحظه احتمال شروع سنگ‌پرانی وجود دارد. در این‌جا پدر می‌تواند انتخاب کند که نصیحت کند و بگوید: «پژمان، آروم باش، و الا مجبوری بازی رو ترک کنی.» و یا به امید این‌که اوضاع خودبه‌خود خوب می‌شود قضیه را نادیده بگیرد و یا در جهت ممانعت وارد عمل شود و در عین حال یک فضیلت مانند ملایمت، احترام، مهربانی را به او تعلیم دهد. مثلاً کودک را روی زانوی خود بنشاند و به آرامی از او بپرسد: «پژمان، فکر می‌کنی می‌تونی این‌جا با دوستی و مهربونی بازی کنی یا لازمه برای مدتی خودت تنهایی بازی کنی؟»

بدین‌ترتیب ما می توانیم رفتارهای اشتباه و خطاهای کودکان را همزمان با به‌کارگیری نام فضائل اصلاح کنیم.

در کنار این مسائل یادمان باشد که برخی خطاهای کودکان به خاطر شیطنت و یا کنجکاوی‌های کودکانه است. در هر حال، خطا بخشی از جریان آموزش و رشد است. همانطور که راه رفتن و حرف زدن کودک بدون خطا و اشتباه نیست، سایر مهارت‌های او نیز بدون خطا و اشتباه پیش نمی‌رود. بپذیریم که خطا و اشتباه جزئی از فراگیری اوست.