Posts by admin

کودک در دنیای مجازی (قسمت اول)

آشنایی بیشتر کودکان با رسانه‌های دیجیتال و هوشمند نسبت به والدین خود نه تنها حُسن به شمار نمی‌رود بلکه می‌تواند آسیبی جدی برای آن کودک باشد، این امر کنترل و تربیت کودکان را سخت‌تر خواهد کرد و والدین برای رسیدگی به فرزندشان مسیری دشوار را باید طی کنند، پس لطفا خود را به نحوه استفاده از رسانه‌های مختلف موبایلی و رایانه‌ای مجهز کنید و آشنایی کامل پیدا کنید.

در نظر داشته باشید، در فضای مجازی، امکان برقراری تماس‌های نامناسب کودکان با افرادی که ممکن است قصد سوء استفاده، بهره برداری و یا تجاوز به حریم خصوصی آنها را داشته باشند، وجود دارد.

لازم است همانطور که بر رفتار فیزیکی فرزند خود در فضای حقیقی، رفت‌و‌آمدها، نوع بازی، دوستان و ... نظارت دارید در این فضا نیز نظارت دقیق‌تری داشته باشید، بر آنچه به عنوان محتوا و بازی کودکانه در اختیار فرزند شما قرار می‌گیرد دقیق باشید. برای این کار بهترین و هوشمندانه‌ترین رفتار شما همراهی کودکان در خرید و انتخاب بازی‌های رایانه‌ای و موبایلی و ... است که موجب می‌شود سواد رسانه‌ای آنها نیز افزایش یابد. توصیه می‌شود رایانه‌ای که کودک با آن کار می‌کند در فضای عمومی خانه مثل اتاق نشیمن قرار داده شود تا والدین و سرپرستان دیگر کودک بتوانند روی کارها و ارتباطات کودک نظارت داشته باشند، و همچنین یک ایمیل خانوادگی بسازید تا اگر نیاز به ثبت‌نام برای ورود به یک بازی یا سایت بود، کودک از این ایمیل استفاده کند. در این صورت شما هم کنترل بیشتری در خصوص سایت‌هایی که فرزندتان وارد می‌شود خواهید داشت.

همه ما می دانیم کودکان در سنینی همچون دستگاه ضبط عمل می‌کنند و دائما در حال تقلید از دیگران به خصوص پدر و مادر خود هستند، در نتیجه اگر والدین از محتوایی نامناسب استفاده کردند در واقع به فرزندان خود نیز اجازه استفاده از محتوای نامناسب دیگری را داده‌اند پس برای حفاظت از کودکانتان ابتدا از خودتان شروع کنید...

در مقاله‌های بعدی به‌طور دقیق‌تر و گسترده‌تر به این موضوع خواهیم پرداخت...

کودک در دنیای مجازی (ردپای دیجیتال)

آموزش به کودکان درباره ردپای دیجیتال، همانند آموزش‌های دیگر از قبیل مسئولیت‌پذیری و یا بیان حقیقت در هر شرایطی، یک ارزش محسوب می‌شود. این روند جریان یک مکالمه است که از کودکی تا بزرگسالی دستخوش تغییر می‌شود. آن‌چه را که امروز به فرزند خود آموزش می‌دهید، ممکن است با آن چه که خود شما در کودکی فرا گرفته‌اید، متفاوت باشد. با این وجود، هرچه از سنین پایین‌تر این روند را آغاز کنید، نتیجه بهتری نیز کسب خواهید کرد.

نباید با ارائه قوانین و یا انتقادهایی سختگیرانه و تند درباره میزان ارزشی که فرزندتان برای ردپای دیجیتال خود قائل است، وی را زیر فشار قرار دهید. همانند بسیاری چیزهای دیگر، کودکان آن چیزهایی را نمی‌دانند که نمی‌دانند و این وظیفه ما است که آموزش آنها را بر عهده بگیریم و بر دانسته‌های آنها بیفزاییم.

بر همین اساس، فعالیت خود را می‌توانید با گفت‌وگو آغاز کرده و متعهد شوید که این مسیر را ادامه خواهید داد. همچنین، زمانی که با محتوای ارسال شده توسط فرزندتان در فضای مجازی مخالف هستید می‌توانید این پرسش‌ها را با وی مطرح کنید:

آیا آن‌چه که در فضای مجازی ارسال کرده‌اید، آن چیزی است که قصد دارید همه درباره شما بدانند؟

فکر می‌کنید این عکس یا ویدئو چه چیزی را درباره شما بیان می‌کند؟

آیا این مساله را در نظر گرفته‌اید که والدین دوستانتان، معلمان یا مربیان اگر محتوای ارسال شده توسط شما را مشاهده کنند، چه برداشتی درباره شما یا دوستتان خواهند داشت؟

فکر می‌کنید چه احساسی به افرادی که محتوای ارسال شده توسط شما را مشاهده می‌کنند، دست خواهد داد؟

بسیاری از اوقات به دلیل گستردگی فضای مجازی از توجه به تاثیراتی که می‌تواند هر یک از ارسال‌های ما بر افراد گوناگون داشته باشد باز می‌مانیم. ارسال‌های ما می‌تواند متنی، یا به صورت عکس و فیلم باشد. هر کدام از این ارسال‌ها تاثیرات عمیقی بر اطرافیان و فالوور‌های ما دارد. تا چه مقدار ارسال‌های ما مربوط به تفریح و سفر است؟ تا چه مقدار ارسال‌های ما مربوط به غذا و خریدهایمان است؟ تا چه مقدار ارسال‌های ما دغدغه‌های سیاسی و اقتصادی را انعکاس می‌دهد؟ تا چه میزان ارسال‌های ما تقویت‌کننده شکاف‌های اجتماعی‌ای است که به وسیله جوک‌های قومیتی و نژادی ایجاد می‌شوند؟

همچنین سزاوار است که از بازپخش اعتیادآور و بی‌فکرانه مندرجات اینترنتی و همچنین اظهار نظرهای نامتعادل، افراطی و یا غلط، مخصوصا راجع به افراد خاص اجتناب کنند.

مدرسه موفق

«هر قدر مدرسه به دانش‌آموزان خود اهمیت بیشتری بدهد، آن‌ها نیز به دروس مدرسه توجه بیشتری می‌کنند.»

توماس سرجیوانی، معلم اخلاق

 

در مدرسه، دانش‌آموزان باید دروسی را برای تمام عمر بیاموزند که اساس و زیربنای کارایی و موفقیت جامعه‌ی امروز است.

هر فرد دارای نقشی است و تا جایی که می‌تواند باید آن را به خوبی انجام دهد. پس بهتر است مدارس طوری برنامه‌ریزی شوند که موجب پیشرفت همه‌جانبه‌ی کودکان شوند. آن‌ها می‌توانند با هر عمل صحیحی، بچه‌ها را انگیزه‌مند کنند تا بهترین رفتارشان را بروز دهند. مثل: برقراری ارتباط دوستانه، کمک به یکدیگر، داشتن پشتکار و...

تحقیقات نشان می‌دهد که اگر مدارس نیازهای بچه‌ها را برآورده کنند، بچه‌ها نیز به مدارس اهمیت خواهند داد.

در این راستا اهمیت دادن به سه نیاز روان شناختی بچه‌ها، یعنی تعلق خاطر، حس استقلال و آزادی عمل و نیز احساس شایستگی و کفایت، در پیوستگی حضور کودکان در مدرسه اهمیت خاصی پیدا می‌کند.

نگاهی کوتاه به این نیازها:

۱. تعلق خاطر: کودک به داشتن روابط نزدیک و حمایت‌گرانه نیاز دارد. برقراری چنین روابطی برای توسعه‌ی مناسب وجوه اجتماعی و روحی کودک ضروری است. برای داشتن این گونه روابط و تقویت آن‌ها، کلاس باید دروسی را با اهدافی روشن بر پایه‌ی همکاری و دوستی مدون کند. باید از شکل‌گیری گروه‌های ویژه و توانا و نیز دادن پاداش‌های فردی و به‌کارگیری روش‌هایی که برتری فردی را بر دیگران نشان می‌دهد، اجتناب کرد.

۲. استقلال و آزادی عمل: کودک به داشتن نوعی احساس کنترل بر محیط اطرافش و آزاد بودن از محدودیت‌های مستبدانه و غیرضروری نیازمند است. برای ایجاد این حس، بچه‌ها می‌توانند رهبری را به صورت چرخشی و نوبتی تجربه کنند. با این روش بچه‌ها به شکل‌گیری اهداف و قوانینی که در زندگی مدرسه‌ای خود با آن مواجه‌اند، کمک می‌کنند. در مقوله‌ی نظم و ترتیب، به جای ارزیابی شدن از طریق معلم، به ارزیابی از طریق خود، و به جای کنترل به دست شخص بزرگ‌تر، بر "خودکنترلی" تاکید کند.

۳. کفایت و شایستگی: کودک به دنبال کردن فعالیت‌هایی که خودش آن‌ها را مفید و ارزنده تشخیص می‌دهد نیاز دارد. بچه‌ها به طور طبیعی محیط اطراف خود را بازبینی می‌کنند و سعی دارند تا آن را دریابند. آن‌ها این کار را بدون تشویق یا گرفتن جایزه از بزرگ‌تر‌ها انجام می‌دهند. مطالعات وسیع‌تر حاکی از آن است که بچه‌ها دانشمندان کوچکی هستند که مدام در تلاش‌اند تا جهان انسانی و فیزیکی پیرامون خود را توصیف کنند. در این میان، اگر مدرسه در این شناخت و درک محیط به یاری آن‌ها بشتابد، به آن بیشتر اهمیت خواهند داد و توجه بیشتری خواهند کرد.

رقابت

رقابت در لغت به معنی پیشی‌گرفتن از دیگری است. کوششی است برای جلو افتادن از دیگری و رسیدن به هدفی که مورد نظر هر دو طرف است. شاید رقابت برای مدت کوتاهی به پیشرفت منجر شود، اما چنین پیشرفتی همیشگی نخواهد بود و در طولانی‌مدت تأثیرات و عوارض جبران‌ناپذیری روی فرد و جامعه خواهد داشت. وقتی انسان در میدان رقابت قرار می‌گیرد، تلاش می‌کند تا از دیگران پیشی بگیرد و خود برنده‌ی میدان شود. سود و منفعت خود را در نظر می‌گیرد و به منافع خود نظر دارد. وقتی برنده‌ی میدان می‌شود، ابتدا احساس شادی و نشاط دارد و برای همین همواره سعی می‌کند برنده باقی بماند. اما به‌مرور احساسی که در او پررنگ‌تر می‌شود احساس ترس از عقب‌افتادن است. او همواره در تلاش و تکاپوی حفظ جایگاه برنده است و شاید حتی به مرور از هدف اصلی و ارزش آن نیز دور شود. مثلاً در ورزش، هدف اصلی سلامتی است، اما ورزش با رقابت باعث می‌شود نه تنها از سلامتی فاصله بگیریم بلکه در موارد بسیار شاهد بیماری و حتی مرگ افراد هستیم.

مسئله‌ی بعد مسئله‌ی مقایسه است. انسان‌ها در میدان رقابت مورد مقایسه قرار می‌گیرند و بدین‌ترتیب اصل تفاوت‌های فردی زیر سؤال می‌رود. همه‌ی انسان‌ها منحصربه‌فردند. هر کس ویژگی‌ها و توانایی‌های خاص خود را دارد. هر انسانی بهتر است با گذشته‌ی خودش مقایسه شود. به‌این‌ترتیب هر فرد تلاش می‌کند هر روز خود را بهتر از دیروز کند. با این روش او رشد می‌کند و به یادگیری می‌رسد و این گونه است که انسان‌های رشد یافته وقتی در کنار هم قرار گیرند، با توجه به شناختی که هر یک از آن‌ها از خود دارد، سبب پیشرفت جامعه‌ای مثل خانواده، مدرسه، باشگاه و یا هر گونه سازمانی می‌شوند.

به طور کلی در هر گروه یا جامعه‌ای که قدرت، حاکمیت، اختیار و نفوذ، پیروزی، مالکیت، قانون، شجاعت و نیرو بیش‌ترین ارزش و اعتبار را داشته باشد، رقابت و منازعه شکل می‌گیرد و پیروزی و شکست بیان می‌شود و برنده‌ها امتیاز می‌گیرند. اما اگر گروه و جامعه‌ای ارزش‌های خود را بر مبنای پرورش، زندگی‌بخشیدن، عشق، حساسیت، طبیعی‌بودن، خلاقیت، کارکردن با طبیعت و حمایت از دیگران قرار دهد، مشارکت و تعاون شکل می‌گیرد. به‌جای برنده و بازنده، بهبود شرایط برای همه، میزانی است برای سنجیدن پیروزی و موفقیت. چنین جامعه‌ای با عالَم طبیعت هماهنگ است. مشارکت و تصمیم‌گیری بر مبنای مشورت در این سیستم انجام می‌شود.

در رقابت، چون مسئله‌ی برد و باخت در بین است، عده‌ای بازنده می‌شوند و از میدان کنار می‌روند. عده‌ای که قوی‌تر هستند باقی می‌مانند. بازنده‌ها روحیه‌ی خود را از دست می‌دهند و به گوشه‌ای پناه می‌برند. اما برنده‌ها مورد توجه و تشویق قرار می‌گیرند. به این ترتیب دودستگی شکل می‌گیرد، تعادل به هم می‌خورد و اصل مهمِ اتحاد آسیب می‌بیند. زمانی که اتحاد جامعه و یا گروهی از بین برود، آن جامعه به سمت ویرانی و فروپاشی گام بر می‌دارد. به‌طور کل برتری و بهتر‌بودن همواره با تخریب و نابودی همراه است.

به گفته‌ی زنده‌یاد خانم توران میرهادی "رقابت ویرانگر است. معنا و مفهوم هر کار را دگرگون و تخریب می‌کند. برتر، بهتر، ترها و ترین‌ها وجود خارجی ندارند. فریب رقابت را نباید خورد."

پس باید همان‌طور که اعضای مختلف بدن با همکاری یکدیگر به طور شایسته به حیات خود ادامه می‌دهند، ما نیز با معاضدت و معاونت، که از عوامل حیات‌بخش جامعه محسوب می‌شود، در حیات جامعه‌ی خویش سهم داشته باشیم. چرا که در عالم، جمیع کائنات در نهایتِ ارتباط‌اند و از این ارتباط تعاون بوجود می‌آید و این سببِ بقا و حیات‌ است و اگر تعاون و تعاضد را دقیقه‌ای از حقیقت اشیاء برداریم، تمامی کائنات وموجودات از بین می‌روند.

و والاترین و برترین این تعاون بین نوع انسان است.

حمایت از عزت نفس

 "گرامی داشتن آنچه کودکان‌مان دارند"

زمان خوبی است برای این که کودکان‌مان را با دقت ملاحظه کنیم تا شاید بتوانیم آن‌ها را مانند معادنی مملو از سنگ‌ها و اشیاء گرانبها و باارزش ببینیم و با یاری رساندن به آن‌ها بتوانیم سنگ‌های گرانبهای وجودشان را کشف و استخراج کنیم و آن‌ها را به عرصه‌ی بروز و حضور برسانیم. سنگ‌هایی که در واقع استعدادهای نهفته در وجودشان است. به این ترتیب، تریبت‌کردن لذت‌بخش‌تر می‌شود، چون قرار است هر روز چیزهای جدیدی کشف کنیم و این فرق دارد با این که کودکان را ظرف‌هایی خالی ببینیم که قرار است با معلومات و مطالب ما پر شوند. این کار سخت و دشوار است.

برای دستیابی به‌این منظور بهتر است همواره هوشیار باشیم و:

  • هنگامی که فضیلت یا صفت خوبی را از خود بروز می‌دهند، به فعالیت‌شان توجه کنیم.
  • تلاش و کوشش‌شان را بپذیریم و آینه‌وار منعکس سازیم.
  • وقتی اشتباه و قصوری از آن‌ها سر می‌زند و لازم است برای جبران آن به فضیلتی فرا خوانده شوند، به آنان توجه کنیم.
  • به آنان کمک کنیم تمایلات طبیعی‌شان را مهار کنند و در مسیر صحیح به کار برند. مثلا اگر دچار خشم، که احساسی طبیعی است، می‌شوند، کمک کنیم راه‌های مدیریت‌کردن آن را هم بیاموزند.
  • استعدادها وتوانایی‌های مخصوص‌شان را دریابیم و تشویق کنیم.

تمامیت آنچه یک کودک می‌تواند بشود به تربیت، فرصت و تلاش او بستگی دارد. بنابراین مؤثرترین طریق برای پرورش او این است که وقتی جهد و تلاشی بروز می‌دهد، آن را بپذیریم و تحسین و تمجید کنیم. اراده‌ی کودکان یکی از بزرگ‌ترین ابزارهای رشدونمو آنان است. هرگاه دیدید که در جهت مثبت آن را به کار می‌برند، خصوصاً در جهت کسب فضیلت جدید، زمان مناسب برای تحسین و تشویق‌شان همان لحظه است.

عزت نفس کاملاً مبتنی است بر احساس ارزشمندیِ آنان، و این عمیقاً متأثر از ارزشی است که والدین برای استعدادها، توانایی‌ها و تلاش‌های کودکان‌شان قائل‌اند.